در گیرودار زندگی روزمره، درمیان هیاهوی مشکلات و دغدغهها، گاه از خود میپرسیم: خدا کیست، چگونه او را بشناسیم و چرا این همه نابرابری در جهان وجود دارد؟ این پرسشها، خیلی از اوقات پیش میآید و باید پیش بیاید که بعد با رفتن بهدنبال جواب آنها صاحب معرفت بشویم.
درواقع این امر ریشه در فطرت خداجوی انسان دارد و پاسخ به آنها، میتواند آرامش و معنای درست و عمیقی به زندگی ما ببخشد. امیرالمؤمنین علی (ع)، در کلامی توحیدی، کوتاه و پرمغز، پنجرهای بهسوی فهم توحید و عدالت خداوند میگشایند. ایشان در پاسخ به سؤالی درباره توحید و عدل میفرمایند: «توحید آن است که خدا را در وهم و خیال نیاوری و عدل آن است که او را متهم نسازی».
چه تصویری از خدا در ذهن دارید؟ تصاویر زیادی در تاریخ از خدا کشیده شده است و گاهی توسط بچهها کشیده میشود؛ پیرمرد با ریشسفید؟ یا نوری بیانتها؟ اما درواقع هر تصویری که از خداوند در ذهن داشته باشیم، طبق روایات محدود و مخلوق ذهن ماست و مانند بتی که بهعنوان خدا میتراشیدهاند، این خدای ذهنی و خیالی هم تراشیده ذهن و خیال خود ماست.
امیرالمؤمنین (ع) به ما یادآوری میکنند که ذات خداوند، فراتر از هر تصور و وهمی است. تلاش برای محدود کردن خدا در قالب ذهن، درواقع، خلق یک موجود ذهنی است، نه شناخت خداوند. البته این بدان معنا نیست که نمیتوان خدا را شناخت و خدا ناشناختنی است، بلکه به این معناست که مسیر شناخت او، از راه شناخت آثار و صفات و افعال او میگذرد.
ما میتوانیم با اندیشیدن در عظمت آفرینش، در زیباییهای طبیعت، در نظم شگفتانگیز جهان هستی، به عظمت و قدرت خداوند پی ببریم. میتوانیم با شناخت صفات او، مانند مهربانی، بخشندگی، عدالت و حکمت، به درکی نسبی از او دست یابیم. اما باید به یاد داشته باشیم که این درک، هرگز کامل نخواهد بود.
ذات خداوند، فراتر از ظرفیت فهم ماست. همانطور که امامباقر (ع) فرمودند: درباره آفرینش خداوند سخن بگویید، ولی درباره ذات او نه؛ زیرا سخن درباره ذات خدا جز بر حیرت صاحبش نمىافزاید.
درواقع شناخت خدا، سفری بیپایان است؛ سفری که هرچه بیشتر در آن پیش برویم، بیشتر به ناتوانی خود در درک کامل او پی میبریم و بیشتر در برابر عظمتش سر تعظیم فرود میآوریم.
یکی از بزرگترین چالشهای ایمان، وجود رنج و نابرابری در جهان است. چرا برخی افراد، ثروتمند و خوشبخت هستند، درحالیکه برخی دیگر در فقر و بدبختی زندگی میکنند؟ چرا کودکان بیگناه، بیمار میشوند و میمیرند؟ یا همین جنگها و ظلمها و کشتارها، آیا این با عدالت خدا سازگار است؟
خیلی از این سؤالها در ذهن بسیاری از ما میآید. امیرالمؤمنین (ع) درباره این سؤال، نکتهای کلیدی را مطرح میکنند: عدل آن است که او را متهم نسازی. متهم کردن خدا به بیعدالتی، نشانه درک نکردن حکمت و تدبیر اوست. پاسخهای زیادی اینجا وجود دارد، اما درکل ما نمیتوانیم با ذهن محدود خود، تمام جوانب یک مسئله را درک کنیم. چهبسا رنجی که امروز به آن گرفتاریم و آن را شر میدانیم، در آینده منشأ خیر و برکت برای ما باشد. علاوهبر این، بسیاری از نابرابریها و رنجها، نتیجه اعمال خود ماست. ظلم، فساد، بیعدالتی و جنگ، همگی محصول دست انسان است. نمیتوانیم این مشکلات را به خدا نسبت دهیم و او را متهم کنیم.
البته، این بدان معنا نیست که هیچ رنجی در جهان وجود ندارد که دلیل آن را ندانیم. اما باید به یاد داشته باشیم که خداوند، عادل و حکیم است و هر آنچه انجام میدهد، بر اساس حکمت و مصلحت است. شاید ما نتوانیم دلیل آن را درک کنیم، اما این دلیل نمیشود که او را متهم کنیم.
کلام امیرالمؤمنین (ع) در این روایت کوتاه، دریچهای بهسوی درک عمیقتر توحید و عدالت میگشاید. با تفکر در این کلام، میتوانیم تصویری دقیقتر و واقعیتر از خداوند در ذهن خود ایجاد کنیم و به آرامش و اطمینان بیشتری در زندگی دست یابیم. بهجای محدود کردن خدا در وهم و خیال و متهم کردن او به بیعدالتی، تلاش کنیم با شناخت صفات و افعال او، به عظمت و حکمتش پی ببریم و در برابر او فروتن باشیم. اینگونه است که میتوانیم طعم شیرین ایمان و آرامش درونی را بچشیم.